از سر نو غزل خانوم...

غزل، رباعی، حرف

از سر نو غزل خانوم...

غزل، رباعی، حرف

بیا که دست به کاری زنیم کارستان

سه شنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۸، ۱۰:۳۸ ب.ظ

امشب داشتیم فیلم می دیدیم. فیلم که تموم شد بابا با دودلی و من من صدام زد. گفت جواد! گفتم بله؟وگفت به چی داری فکر میکنی؟ چرا تو فکری؟ گفتم چیزی نیست.

چند لحظه ساکت شدیم. فهمیدم میخواد چیزی بگه و نمیگه.

گفتم چی میخواستی بگی؟ گفت میخواستم بگم: اگر تو سرپاشی همه چیز درست میشه. سرپا شو...

 

یک عالم روضه دارم برای همین یک جمله. یک عالم درد پشت این جمله است. یک عالم مسئولیت در دل این جمله است.

 

جا خوردم وقتی شنیدم. چند لحظه شوکه بودم و تو فکر.

بلند شدم. چندتا زدم به پای بابا. گفتم: همه چی درست میشه. همه چی درست میشه...

 

خدایا! کمک کن. خجلم و نادم و شرمنده و ملتمس لطف و فضلت...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۷/۱۶
جواد شیخ الاسلامی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی